Tuesday, October 23, 2007

سهم ملت از ذخایر و منابع ملی ایران هیچ بوده است و همه است

"ایران سرشار از منابع زمینی و زیرزمینی است". " ملت ایران پر افتخار است که سرزمینی دارد با منابع سرشار"
اینکه همین منابع سرشار موجب شد تا همیشه تاریخ مستعمره استعمارگران قدرتمند شود و یا در تیررس چشم های طمع کار مال اندوزان و غارتگران داخلی و خارجی قرار گیرد یک مساله است و اینکه هیچ گاه این منابع ملی در خدمت ملت ایران نبوده است مساله دیگری است.
گروهی نفت و دیگر منابع را لعن ونفرین می کنند و معتقدند که باعث همه بدبختی های ملت ایران است که البته این یک نوع تبرئه خویشتن از کوتاهی و کم کاری ایشان است و تقصیر آن را به گردن نفت و دیگر منابع که هرگز زبانی برای دفاع از خویش ندارند.
اما براستی آیا دولت های حاکم بر ملت ایران این منابع را که همیشه روزگار برای سپری کردن اوضاع وخیم اقتصادی از استخراج آن بهره ها جسته اند در خدمت ملت ایران به کار بسته اند؟
جدای از ملی شدن صنعت نفت که براستی نمی توان از ان حادثه تاریخی صرفنظر کرد و موجب شد تا دست بیگانگان از این ذخیره ملی کوتاه گردد و به درستی ملت ایران از ان حادثه بهره جست زیرا که حق ملت بود، ایا این ملت هرگز از این منبع ملی برای رفاه و اسایش زندگی خویش از ان بهره ای برد؟
ایا هیچ گاه نفت خوزستان موجب شد تا در طول صد سال اخیر، اب اشامیدنی شهرهای جنوب پاک و بدون الودگی های کشنده شود؟
ایا هرگز پول به دست امده از فروش بی رویه نفت صرف تولید انرژی های دیگر با استفاده از انرژی باد و خورشید موجود در کویرهای سیستان و بلوچستان گردید؟
ایا هرگز درامد حاصل از فروش گاز ، صرف استخراج از معدنهای سنگ و طلا و غیره موجود در کوههای کردستان شد؟ تا اکنون شاهد ان نباشیم که کسانی دست دران فرو ببرند و از سود صد در صدی تنها سی در صد عاید ایران شود؟
ایا هیچ گاه از فروش این منابع در تولیدات صنعتی و ایجاد شغل و امنیت شغلی و امنیت اقتصادی این ملت به کار گرفته شد؟
این بی کفایتی و این نادیده گرفتن سهم ملت از منابع ملی نه تنها در دولت بی لیاقتی چون احمدی نژاد که در طول سالیان دراز بارها و بارها شاهد ان بوده ایم و تنها اندکی در دوران پایانی نظام گذشته شاهد اقتصاد رو به رشد این کشور بودیم که ا نهم در طول دوران نظام مذهبی بیسواد و بی کتاب ولی فقیهی رو به زوال رفت.
به راستی چرا صدای ملت ایران از درون ابهای دریای مازندران شنیده نمی شود؟ چرا دریای شمال ایران در سکوت تکه تکه می شود؟ چرا سهم پنجاه درصدی ایران به ۱۳ و ۱۱ در صد تقلیل می یابد ولی حتا یک اعتراض جمعی گسترده از مخالفین ریز و درشت شنیده نشد؟
ایا به این خاطر که هنوز این قرارداد ننگین امضا نشده است؟ یا شاید دست نگه داشته اند تا بعد از ان که این ننگ قطعیت یافت و تثبیت شد اعتراض کنند؟ ایا از سوی هیچ گروه و نهاد و سازمان و حزبی بیانیه ای اعتراضی برای گرد اوری امضا و ارسال ان به مجامع بین المللی تهیه و تدوین شد؟

اما مساله پیچیده تر از این است که ذکر شد. ملتی که تاکنون هیچ سهمی از آن منابعی که باید به آن ببالند و از نعمت داشتن آن خشنود باشند اما هیچ بهره ای نبرده اند، نه که حق دارند سکوت کنند اما بی اختیار به سکوت کشیده می شوند.
آیا کشیدن و ساختن جاده ها و راه آهن کافی بود تا دولتمردان احساس کنند که خدمت به ملت کرده اند آیا برای ملتی که پول آن را نداشت که کالای خود را با قطار جابجا کند کشیدن ریل راه آهن کافی بود؟ آیا برای ملتی که در حال حاضر قدرت خرید اتومبیل ندارد یا اگر دارد بنزین ندارد تولید بی رویه اتومبیل و کشیدن جاده و بزرگراه و اتوبان های زیررو و هوایی کافی است تا خدمت به ملت توجیه شود؟
سوای از این قضیه که همه این کارها در راستای رفع نیازهای ملت بوده است اما نمی توان ملتی را محتاج نان شب گذاشت در حالی که راه آهن و جاده و انرژی هسته ای را به عنوان منافع ملی به خورد ملت داد و اکنون که داشتن بمب اتمی نیز جز منافع و منابع ملت نیز اضافه شده در حالی که پس از این همه سال که منابع ملی را می فروشند هنوز بیقوله نشین دارد و حلبی آباد.
ملتی که هرگز دولتهایش انتخاب راستین این ملت نبوده اند در نتیجه دولتش خدمت گذار واقعی مردم نیز نمی توانسته اند باشند. ملتی که دولتش مردمی نبود اهداف آن دولت و رفتارهایش و برنامه هایش نیز مردمی نخواهد بود که هیچ حتی خواسته های ملت را نیز نادیده، ناشنیده و پایمال می کند.
ملتی که در سالهای بسیار دور برای تهیه نفت در سرمای زمستان درون صف های طولانی تفکرش منجمد شد و حاصلش انقلاب آتشین خانمانسوز شد و اکنون نیز گاز مصرفی آن در مناطق سردسیر روزها و شب ها بر روی آن قطع می شود ملتی که از فروش نفت و گاز سهمی عایدش نمی شود یا برنفت و گاز لعن و نفرین می کند یا اگر این منابع از دست رفت و نصیب بیگانگان شد دم برنمی آورد.

ملتی که منابع ملی میهنش که حق طبیعی ان است که در جهت رفاه و اسایش اجتماعی ان به کار رود و بهره بجوید اما از ان بی بهره ماند و هر روز که منابع ملی اش اندک و اندک شد و از سوی دیگر ملت رو به زوال بیشتر و گرسنگی و بی بضاعتی بیشتر میرود، بدیهی است که در مقابل از دست رفتن این گونه منابع ان هم بدین شکل ، بی اعتنا و بی تفاوت می گذرد و البته این هشداری ست برای انا نکه بر سر قدرت فردایی ایران جدال می کنند و نه برای ازادی ایران.
منتظر باشید تا وطن فروشان تکه های دیگر ایران را نیز یک به یک بفروشند و دمی بر نیاید و ار ایران نیز چیزی نمانده باشد.
اگر احزاب و گروههایی که فریاد ایران ایران سر می دهند ، می خواهند که نوش داروی بعد از مرگ سهراب نباشند ، امروز ایران نیاز به نجات دارد. اگر هر که باور دارد که ایران برای همه ایرانیان است اگر باورتان به راستی این است که تک تک ایرانیان در غم و شادی ایران سهیم است امروز برای شاد نمودن ایران به هم اییم تا مبادا فردا در غم ایران سیاه بر تن کنیم.

منتظر باشید تا وطن فروشان تکه های دیگر ایران را نیز یک به یک بفروشند و دمی بر نیاید و ار ایران نیز چیزی نمانده باشد.
اگر احزاب و گروههایی که فریاد ایران ایران سر می دهند ، می خواهند که نوش داروی بعد از مرگ سهراب نباشند ، امروز ایران نیاز به نجات دارد. اگر هر که باور دارد که ایران برای همه ایرانیان است اگر باورتان به راستی این است که تک تک ایرانیان در غم و
شادی ایران سهیم است امروز برای شاد نمودن ایران به هم اییم تا مبادا فردا در غم ایران سیاه بر تن کنیم.
مسعود مجيری . نويسنده و روزنامه نگار ازاد
masoud_mojiri@yahoo.co.uk